به گزارش سلام لردگان بهنقل از شبکه اطلاع رساني دانا؛ طبق آخرين آمارهاي رسمي بيکاري در شرايط فعلي وهمچنين در روزهاي آينده از مهمترين بحرانهايي خواهد بود که جامعه ايران با آن درگيري است.بحراني که شايد طول آن به چندين دهه قبل باز ميگردد.دراين ميان تا به امروز در دولتهاي مختلف پس از انقلاب طرحهاي مختلفي براي رونق فضاي اشتغال مطرح شده است.طرحهايي که برخي ازآنها اجرا شده وبرخي از آنها ابتر باقي مانده و همچنان توجهي به آن نميشود.
در کنار تمام اين طرحها، آمارهاي اجتماعي نشان از اين دارد که علي رغم مشکلات اقتصادي برخي مشاغل اجتماعي همچنان فارغ از بحران هاي گوناگون، فضايي براي کاردارند.اما به دليل اينکه اين مشاغل از پرستيژ اجتماعي برخوردار نيستند مورد استقبال بخش قابل از جمعيت مولد وبه ويژه جوانان قرار نمي گيرند.جواناني که به دليل نوعي رويکرد اجتماعي وفرهنگ رايج در جامعه،حاضر به مشغول شدن در اين گونه مشاغل نيستند.مشاغلي که اخيرا رئيس جمهوري هم سعي دارد تا با طرحي تحت عنوان شيک سازي مشاغل جوانان وجامعه را به سمت آنها جلب کند.اما اين تمام ماجرا نيست چرا که نتيجه اين طرح آشکار نيست وحتي به نوعي تا قبل از فراهم نشدن شرايط لازم، نمي توان اميدي به بهبود شرايط اشتغال در صورت انجام اين طرح داشت.
براي بررسي بهتر اين ماجرا وحواشي پيراموني آن،مي توان به شرايط امروز نگاهي دوبارداشت.شرايط امروز جامعه ايران وموضوع اشتغال در وادي سنت ومدرنيته وامانده شده است.به شکلي که از يک سو جامعه براي تشکيل بنيان زندگي نياز به اشتغال دارد واز سوي ديگر قشر جوان تحصيل کرده نمي خواهد ويا از لحاظ اجتماعي نمي تواند به مشاغل پايين تر رضايت دهد.همچنين در سوي مقابل هم دختران جامعه علاقه دارند با کساني زندگي خود را آغاز کنند که بيشتر از مشاغل پشت ميزي بهره مند باشند.
اين در حالي است که جامعه ايران امروز مانند هر جامعه ديگري والبته جوامع پيشرفته نيازمند تمام مشاغل است.اين به معني خواهد بود که نيروي جوان بايد به تمام مشاغل اعم از کارهاي سخت يدي وارد شود.کارهايي که زحمت فراوان دارند اما در صورت نبود آنها ،کليت کشور و روند توسعه مادي ومعنوي لطمات جدي خواهد ديد.
اما با همه اينها باز هم نيروي جوان ايراني به عرصه اين گونه مشاغل وارد نمي شود.شايد هم برخي از همين اقشار جوانان آماده ورود به اين گونه مشاغل باشند اما در تنگناي اجتماعي قرار گرفته اند.تنگناي اجتماعي که در صورت ورود جوانان به اين مشاغل سبب مي شود تا جامعه به آنان به گونه اي ديگر نگاه کند.نمونه بارز اين نوع نگاه را مي توان در تلقي جامعه از مشاغل يدي وبه نوعي کارگري مشاهده کرد.اين در حالي است که به هيچ وجه در کشورهاي توسعه يافته چنين رويکردي از سوي جامعه در مقابل برخي مشاغل ديده نميشود.ضمن اينکه سرانه درآمدي اين مشاغل هم در اين کشورها بسيار بالاست.راننده کاميون ويا يک جوشکار در ايالات متحده به طور ميانگين 40 تا 60 هزار دلار درآمد دارند.
علاوه براين کلاس اجتماعي اين مشاغل در جامعه اي مانند ايالات متحده ويا کشورهاي مانند کانادا که بسيار مهاجر پذير هستند در سطح بسيار مناسبي قرار دارد.به تعبيري ديگر تفاوتي در نوع نگاه جامعه به اين گونه افراد با يک فرد تحصيل کرده در کشورهاي توسعه يافته نيست.در واقع جامعه در کشورهاي توسعه به اين مهم دست يافته که براي بهبود شرايط به همه مشاغل نياز است و نمي توان به برخي مشاغل نگاه خاص داشت وبرخي ديگر را ناديده گرفت.در سايه همين تفکر اين جوامع شرايط رواني را فرام مي آورند.شرايطي که يک پتانسيل عظيم اشتغالي را براي يک جوان ايجاد ميکند.چرا که در اين صورت آن جوان به دليل وجود پيش شرايط اجتماعي به ان مسئله راضي خواهد شد به سمت اين مشاغل برود. درصورت رخ دادن چنين پروسه اي مي توان اميدوار بود که بخشي از بحران اشتغال در جامعه ايراني مرتفع گردد.
با احتساب تمام اين مسائل بايد به اين موضوع اشاره کرد که حل مشکل فعلي اشتغال و گام برداشتن برخي جوانان به سمت شغلهاي ميداني نيازمند يک تحول فکري در جامعه است.تحول فکري که يک سوي آن دولت است ويک سوي ديگر، جامعه والبته طرف مهمتر وبازوي قدرت مند آن رسانه هاي عمومي وبه ويژه رسانه ملي قرار دارد.
رضا فرخي